اینکه آدم بتونه راحت خودشو ببخشه و از اشتباهاتش بگذره واقعا مسئله مهمیه که احتیاج به کار کردن داره، یه موقع هست هر کاری می کنی نمی تونی خودتو ببخشی به خاطر اینکه فکر می کنی کاری که انجام دادی واقعا زشت و پست بوده و انقدر پایین نیستی که بخوای یه همچین کاری انجام بدی، اینکه بتونی صبوری کنی و ادامه بدی خیلی مهمه، اینکه آرزوهاتو نبازی و این گره اشتباه تو قالی زندگیتو بپذیری و بگی مهم نیست هنوز گره های دیگری مونده که نزدم خیلی گره ها مونده خیلی...آخ اگه می شد باور کنی که زندگی خیلی بزرگتر از این اشتباهات و حتی گناهان کوچیک و بزرگ ماست، اگه می شد باور کنی که خدا خیلی بزرگتر از این حرف هاست و به خاطر یه کار ساده یا اصلا یه کار بزرگ و زشت از آدمی رو گردون نمیشه و این خود بشره که از خودش روگردون و ناامیده، این منم که با خودم قهرم و به جای آشتی با خودم به جای اصلاح اشتباهاتم باهاشون می جنگم، هنوز باور نکردم که این راهش نیس، هنوز باور نکردم تنها راه رشد کردن سازش و صلحه و با شناختن و باور کردن ضعف ها آدمی قویتر می شه نه ضعیف تر البته به شرطی که پشتش به خالقش گرم باشه به شرطی که خالقشو باور داشته باشه و ایمان داشته باشه که "خدا بزرگتر است". ضعف ها و کاستی های آدمی یه ریشه بیشتر نداره اونم ناامیدیه. چی می شد اگه من لبریز از عشق بودم و خوشی هامو به اشتباهاتم انقدر ارزون نمی فروختم. کاش بشه که دیگه ناامید نباشم.
چهارشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۹۰
چهارشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۹۰
دلم شوق می خواد
پوسیدم بس که درس خوندم، گور بابای درس، گور بابای زبان انگلیسی، بابا خسته شدم، آخه این همه علم رو علم گذاشتن که چی بشه؟ آخرشم از ما معلوم نیس چی در بیاد با این دانشگاه قزمیتمون. دلم سفر می خواد نه سفری که برم تو هتل بمونم بعدشم برگردم به همین تهرون بیخود، دلم یه سفری می خواد که منو کلا از این زندگی جدا کنه و ببره تو یه فاز دیگه، آخ دلم هوس کویر کرده، کویر با اون شنای روونش با اون آسمان آبی و بی لک و مه، شباش مثل مخمل پولک دوزی شده اس نه مثل شبای شهر مسخره و روشن، شباش پر ستاره اس، منم دلم ستاره می خواد کاش می تونستم برم کویر شب که شد دست دراز کنم یکی از ستاره ها رو از دل آسمون جدا کنم و بذارم رو قلبم اینجوری هر موقع دلم گرفت ستاره هست که نور بارونش کنه و از تاریکی نجاتش بده
دلم سفر می خواد یه سفر که منو تازه کنه مثل شبنمی که سر صبح رو همه چی می شینه تا حالا یه شب تا صبح تو طبیعت خوابیدی؟ نزدیک صبح که میشه رو همه چی شبنم می شینه رو گلها چمنا حتی رو صورت خودت! آره دلم یه سفر می خواد که پر از سرسبزی و جنگل باشه دلم می خواد از یه کوه سرسبز برم بالا و به آبشار برسم بعد اون بالا تو دریاچه زیر آبشار بشینم و آب خنک به صورتم بزنم، آخ که چه کیفی داره! نه؟ بعد بیام بیرون رو چمنا دراز بکشم و آفتاب گرمم کنه و خشک بشم
دلم سفر می خواد به یه جای دور دست، به یه جای خوش آب و رنگ به هند، با اون لباسای رنگی و دستای حنا بسته، با جشن رنگ و غذاهای تبرک شده، دلم می خواد برم تو معابدشون مثل خودشون لباس بپوشم و باهاشون برقصم، وای خیلی دوس دارم منم همون جوری پر تحرک برقصم حتی دوس دارم به پام خلخال پر سر و صدا ببندم تا موقع رقص تکون خوردنشو حس کنم و کیف کنم! چه کودکانه ام! بهتر، از این زندگی نکبتی که بهتره، آره نکبتیه، دیگه داره حالمو به هم می زنه، همه روزا یه رنگ، همه فصلا یه شکل، همش دنبال درس و دانشگاه و کلاس زبان و کلاس SQL و کوفت و زهر مار، خسته شدم بسه دیگه
دلم سفر می خواد یه سفر که منو تازه کنه مثل شبنمی که سر صبح رو همه چی می شینه تا حالا یه شب تا صبح تو طبیعت خوابیدی؟ نزدیک صبح که میشه رو همه چی شبنم می شینه رو گلها چمنا حتی رو صورت خودت! آره دلم یه سفر می خواد که پر از سرسبزی و جنگل باشه دلم می خواد از یه کوه سرسبز برم بالا و به آبشار برسم بعد اون بالا تو دریاچه زیر آبشار بشینم و آب خنک به صورتم بزنم، آخ که چه کیفی داره! نه؟ بعد بیام بیرون رو چمنا دراز بکشم و آفتاب گرمم کنه و خشک بشم
دلم سفر می خواد به یه جای دور دست، به یه جای خوش آب و رنگ به هند، با اون لباسای رنگی و دستای حنا بسته، با جشن رنگ و غذاهای تبرک شده، دلم می خواد برم تو معابدشون مثل خودشون لباس بپوشم و باهاشون برقصم، وای خیلی دوس دارم منم همون جوری پر تحرک برقصم حتی دوس دارم به پام خلخال پر سر و صدا ببندم تا موقع رقص تکون خوردنشو حس کنم و کیف کنم! چه کودکانه ام! بهتر، از این زندگی نکبتی که بهتره، آره نکبتیه، دیگه داره حالمو به هم می زنه، همه روزا یه رنگ، همه فصلا یه شکل، همش دنبال درس و دانشگاه و کلاس زبان و کلاس SQL و کوفت و زهر مار، خسته شدم بسه دیگه
اشتراک در:
نظرات (Atom)