سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۲

دل خوشی هایم را از من نگیر

برای من چیزی جز نوشتن وجود ندارد. اگر همین را هم از من بگیری می مانم پر غصه. دل خوشی هایم را از من نگیر، من به همین دوستی ها دل خوشم، من به همین "تولدت مبارک" گفتن ها دل خوشم به من نگو مردم شهر سیاهند به من نگو عشق مرده است من می میرم روح من از پر شاپرکی هم لطیف تر است بگذار زخم هایم بهبود یابند، مرهمم باش، جز تو کسی را ندارم، ببین چه تنهام، من بهترین پیراهنم را تن کرده ام و موهایم را همان طور که تو دوست داری شانه کرده ام ببین برای دویدن زیر باران مانده ام بی دوست، ببین که آغوشم را چگونه گسترده ام فقط به امید اینکه بیایی و روزی مرا در بر بگیری و من آرام بگویم چه لطفی دارد گرمای آغوشت